پيشگيري دفاعي و پيشگيري رهاييبخش يا آزاديبخش
پيشگيري دفاعي يعني پيشگيري از جرم از طريق ايجاد رعب و عبرت و طرد مجرم. پيشگيري رهاييبخش اقداماتي است كه در جهت جذب و ادغام مجرم صورت ميگيرد. مجرم از تبعات جرم آزاد ميشود و به اين ترتيب، فرد از دنياي جرم جدا ميشود.
طبقهبندي ديگري نيز از پيشگيري ارائه شده است: پيشگيري دفاعي و پيشگيري تهاجمي.
در پيشگيري دفاعي، جامعه در مقابل يك مسأله و يك عامل و آثارش از نظر جرم، از خود دفاع ميكند و ميخواهد به آن عامل خاتمه دهد. اين نوع پيشگيري از اين زاويه ميتواند بعضي از پيشگيريهاي ماقبل خود را دربرگيرد.
پيشگيري تهاجمي، ناشي از ترس و وحشت از يك مسأله و يا وضعيت خاص نيست. بلكه بر اساس امكانات موجود و اعتمادي كه جامعه به اين امكانات و افراد دارد، نسبت به عوامل جرمزا اقدام ميكند. در واقع يك نوع اعتماد به نفس در جامعه وجود دارد.
پيشگيري دفاعي تا اندازهاي شبيه پيشگيري فعال و پيشگيري تهاجمي شبيه پيشگيري انفعالي است.
2-5- فايده و امكان پيشگيري
پيشگيري از بزهكاري به تولد جرمشناسي برميگردد، خصوصاً به ديدگاههاي انريكو فري. بر اساس ديدگاههاي فري، پيشگيري از جرم همانقدر اهميت دارد كه سركوبي جرم، تا آنجا كه وي هم عرضهاي كيفر، جانشينها و قائممقامهاي كيفري را مطرح ميكرد. سركوبي صرف كافي نيست. بدين ترتيب، فري جمله معروف «پيشگيري بهتر از سركوبي است» را مطرح كرد.
امروزه حقوقدانان جزمگرا و نيز بعضي از دولتمردان انتقادهايي به پيشگيري مطرح كردهاند و معتقدند كه پيشگيري توجيه علمي ندارد. بحث اين است كه آيا اينها صحيح است يا خير؟
پيشگيري را در دو بحث مطرح ميكنيم: اول ـ آيا پيشگيري مفيد است يا خير؟ دوم ـ آيا در عمل پيشگيري ممكن است يا خير
2-6- اصول حاكم بر امكان پيشگيري
بر اساس پايههاي عملي و تجربي، ميتوان گفت كه شخصيت انسانها قابل تغيير است و بنابراين، با مداخله محيط خارجي ميتوانيم واكنش شخصيتي را تغيير دهيم. شخصيت مانند مومي است كه ميتوان به آن شكل داد. قسمتي از شخصيت ما در خصوصيات ذاتي و قسمت ديگر در خصوصياتا كتسابي قرار ميگيرد. اهميت تعليم و تربيت در خصوص اطفال و نوجوانان نمونه بارز تغييرپذيري شخصيت است. شخصيت افراد در جامعه و خانواده و مدرسه شكل ميگيرد. بزرگسالان قادرند در تماس با محيط اجتماعي شخصيت خود را تغيير دهند. بنابراين اصل اول، تغييرپذيري شخصيت افراد است و اصل دوم كه امكان پيشگيري را نشان ميدهد، اين است كه فضاهاي اجتماعي قابل تغيير هستند. رفتار ما همواره بر شرايط و زمينه[1] تأثير ميگذارد. تأثر انسان از اين فضاها گاه اتفاقي و گاه عالمانه است.
اما اصل سوم در ساز و كار گذار از انديشه به عمل، ما شاهد كنش متقابل يا تعاملي ميان شخصيت فرد و وضعيت هستيم درواقع، اين تعامل شخصيت و وضعيت است كه به جرم تبديل ميشود. اگر در شخصيت تغيير ايجاد كنيم، تعامل تفاوت پيدا خواهد كرد. پس با توجه به اصل فوق ممكن است پيشگيري اتفاق بيفتد يا نيفتد. چون تعامل بين شخصيت و وضعيت يكي نيست.
حال با توجه به اين كه پيشگيري ممكن است، موانع اين پيشگيري چيست؟
با توجه به اصول فوق، نبايد تصور كرد كه پيشگيري بطور مطلق امكان دارد، بلكه برعكس، مطالعات ارزيابي كننده از اعمال روشهاي پيشگيرانه نشان ميدهد كه لااقل در مورد اين دلايل محدوديتهايي نيز وجود دارد
2-7- محدوديتها و موانع پيشگيري
مانع اول، مربوط به خود جرايم است. همه جرايم را نميتوان بطور مساوي و برابر از طريق پيشگيري و روشهاي مختلف پيشگيرانه در جرمشناسي كاهش داد. بعضي جرايم را صرفاً ميتوان از طريق سركوبي و مجازات جلو ارتكابشان را گرفت. جرايمي مثل تروريسم، آدمكشي يا قتل دسته جمعي، غالباً با مجازات شديد ميتوان از وقوع آنها جلوگيري نمود.
برعكس، جرايمي وجود دارد كه با روشهاي پيشگيرانه ميتوان جلو ارتكاب آنها را گرفت. اما با توجه به تنوع جرايم، پيشگيريها به تنهايي كافي نيستند.
مانع دوم مربوط به افراد است. يعني، مجرمين بالقوه، كه عدهاي از انسانها هستند، نسبت به اقدامات پيشگيرانه حساسيت مثبت دارند، يعني پيشگيري نسبت به آنها كارساز است. اما در مقابل، واكنش بعضي مردم نسبت به پيشگيري، چه از لحاظ روحي يا شخصيتي، ناچيز و اندك است.
عدهاي از افراد مصمم به ارتكاب جرم هستند. در خصوص افراد مصمم به ارتكاب جرم اصطلاح «ابر بزهكار» گفته شده است. اما افراد ديگري نيز وجود دارد. كه از نظر رواني و جسماني پيشگيري نسبت به آنها اثري ندارد.
مانع سوم مربوط به روشهاي پيشگيري است. همه روشهاي پيشگيري اعتبار مساوي ندارند. بعضي روشها اگر موثر باشند، هزينه سنگيني را به دنبال دارند، بطوري كه هزينههاي مصروف در اين روشها بيش از صرفهجويي جلوگيري از ارتكاب جرم است.
نظرات شما عزیزان: