کودک آزاری و انواع آن
گفتار اول: کودک آزاري
در لغت نامه دهخدا،فرهنگ نفیسی و فرهنگ معین در خصوص معنای اصطلاح کودک آزاری هیچ موردی بیان نگردیده است.
در طول تاريخ ديدگاهها و نظريات مختلفي در اين خصوص وجود داشته است. گروههاي فرهنگي مختلف تعاريف جداگانهاي از کودک آزاري ارائه دادهاند. کودک آزاري در ايران مبحثي نسبتاً جديد و تازه است. اما طرح موضوع در کشورهاي اروپايي و آمريکايي قدمت بيشتري دارد. پس از مطرح شدن مفهوم کودک آزاري از سوي کارشناسان و صاحب نظران علوم روانشناختي و تربيتي تعاريف متعددي عنوان شد که هر يک اين پديده را از زاويه ديد مخصوصي مورد توجه قرار دادهاند. قانون دادگاه خانواده ايالت نيويورک کودک آزاري را اين گونه تعريف ميکند «شرايطي که موجب ميشود والدين يا ساير افرادي که به طور قانوني مسئوليت تأمين رفاه و سلامت يک کودک زير 18 سال سن را به عهده دارند يا خود اقدام به کودک آزاري ميکنند يا به ديگران اجازه دهند، وي را مورد آزار و اذيت قرار دهند». کودک آزاري در معناي گسترده خود تجاوز به حقوق قانوني کودکان در رسانيدن صدمه جسماني و رواني به آنها است که اغلب بوسيله والدين صورت ميگيرد. اين گونه والدين، به علل مختلف کودک را هدف عواطف خصمانه خويش قرار ميدهند. بر اساس مجله پزشکي قانوني کشور: «بد رفتاري و آزار کودکان عبارت است از هر گونه بدرفتاري با کودکان يا افرادي که در سنين بلوغ به سر ميبرند. اين بد رفتاري ميتواند از طرف پدر يا مادر يا محافظان کودک و کساني که مسئول مراقبت از او هستند صورت گيرد». کودک آزاري پديدهاي است نسبي که در فرهنگهاي گوناگون مفهوم آن متفاوت است. بهطوري که برخي از جنبههاي رفتاري نسبت به کودک در بعضي از فرهنگها امري طبيعي است. در نگرش مردمان با فرهنگ ديگر ميتواند، نوعي کودک آزاري تلقي شود دليل اين امر را بايد در اين دانست که هيچ معيار بينالمللي براي تربيت کودک وجود ندارد. ملاک قابل تشخيص اهمال و سهل انگاري و غفلت والدين قابل تعيين نيست براي حل اين مشکل بايد تعريفي ارائه کردکه مفهوم آن شامل بهترين و جامع ترين تعريفي که در ارتباط با کودک آزاري ميتواند ارائه داد چنين باشد. «کودک آزاري بخشي از آسيب به کودکان است که قدغن بوده، تقريباً منع شده و قابل پيشگيري است و به دست انسان صورت ميگيرد[1]».
اغلب تعاريفي که از کودک آزاري شده داراي عناصر مشترک مانند: رفتارهاي ناپسند، قصور و کوتاهي والدين قصد ايراد و صدمه زدن به کودکان است.
واکنش ذهني متخصصان در اين زمينه نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. زيرا اين واکنش بر چگونگي استعمال تعاريف و تأثير آنها مؤثر خواهد بود. آن چه مسلم است ذهنيت افراد تحت تأثير عواملي چون ارزشهاي فردي، فرهنگي و آموزش حرفهاي قرار دارد.
در بحث کودک آزاري تعاريف متعددي در زمينههاي مختلف روان شناختي، جامعه شناختي و حقوقي…. ارائه شده که در ذيل به پارهاي از آنها ميپردازيم.[2]
1- تعريف واژه کودک
واژه کودک عبارت است از :کوچک،ضغیر،فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر )، طفل [3]
کودک در هنگام تولد موجود ناتواني است که براي طي کردن مسير زندگي مستقل نياز مبرمي به حمايت خانوادگي دارد. به طورکلي اگر به اين حمايت خصوصاً در سالهاي اوليه زندگي خدشه وارد شود، ادامه زندگي سالم کودک با مخاطره بسيار جدي مواجه ميشود. در اين دوران کودک زندگي مستقل، توجه به ديگران رعايت حق و حقوق ساير افراد و نظم وانضباط را در يک محيط پويا و صميمي چون خانواده فرا ميگيرد. محيط خانواده خصوصاً والدين اولين آموزگاران، دوستان و همبازي کودک هستند. والدين بايد، بتوانند نيازهاي فزاينده کودک را در يافته (اعم از مادي و معنوي) و به آن پاسخ مناسب بدهند ميزان وابستگي و علاقه دو طرفه بين والدين و کودک، توانايي او را براي يادگيري و دانستن مطالب جديد افزايش ميدهد، در حالي که بد رفتاري با کودک و عدم توجه به نيازهاي او ميتواند باعث ايجاد اختلالات روانشناختي همانند پرخاشگري در بزرگسالي ميشود.[4]
کودکي، عاملي است که جنبهها و آثار مختلف آن در حقوق، همواره موضوع مطالعات و مقررات ويژهاي قرار گرفته است، به همين دليل کودکان در مقابل بزهکاري، و هم در مقابل بزهديدگي، ضعف و آسيبپذيري بيشتري نسبت به بزرگسالان دارند. به همين علت است که اطفال و نوجوانان بزهکار در مراجع ويژه و به موجب آيين دادرسي خاص محاکمه و موضوع اقدامهاي حمايتي وتربيتي در کانون هاي اصلاح و تربيت واقع ميشوند.[5]
بر اساس تعريف ارائه شده از سازمان بهداشت جهاني کودک، به هر انسان زير 18 سال سن گفته ميشود. در ماده يک کنوانسيون حقوق کودک نيز درج شده است که تمام افراد پايين تر از 18 سال کودک به شمار ميآيند.
از آن جايي که مسئله شروع دوران کودکي به دليل دارا شدن يک سري حقوق و حمايتهاي ويژه براي کودکان بسيار با اهميت است، تعيين زمان شروع دوران کودکي نيزاز اهميت خاصي برخوردار است. بنابراين با هدف تعيين مرحله آغاز کودکي به بررسي ساير اسناد و کنوانسيونهاي مربوط به کودک پيش از کنوانسيون حقوق کودک ميپردازيم.
در بيانيه سال 1923 و 1959 حقوق کودکان نقطه آغازين دوران کودک معين شده است. اما در مقدمه کنوانسيون سال 1959به حوائج فکري و جسماني فرد نابالغ و حمايتهاي قانون پيش از تولد اشاره شده است.
از آنجايي که در ماده 41 کنوانسيون حقوق کودک نيز اشاره شده است کنوانسيون در قانون گذاري ملي و قوانين لازم الاجراي بينالمللي در صورت امکان مداخله نمينمايد، بنابراين رويه يکساني براي تعيين آغاز دوران کودکي توسط کشورها اتخاذ نشده است. اما برخي از کشورها در راستاي انطباق با مقررات کنوانسيون اقداماتي صورت دادهاند به عنوان مثال جمهوري آرژانتين در قوانين خود شروع دوران کودکي را از زمان انعقاد نطفه اعلام کرده است. و اين امکان را بوجود آورده که اشخاص حقيقي حمايتهاي خاص پيش از تولد را دارا گردند.[6] کميته حقوق بشر در ميثاق بينالمللي حقوق سياسي و مدني تأکيد دارد که دولتها
نميتوانند سن حمايتي کودک را به طور نامعقول و غير منطقي پايين بياورند و به اين ترتيب خود را از بسياري از تعهدات دولت نسبت به کودکان مبري نمايند.
کميته حقوق کودک نيز بر تعيين حداقل سن کودکان توسط قانونگذار تأکيد کرده است. اين کميته از افزايش سن کودک استقبال کرده است و 18 سالگي سن مورد تأیيد اين کميته است.
برخي از کشورها با بيان اعلاميههايي به تعيين سن پايين کودکي اقدام نمودهاند. به عنوان نمونه دولت کوبا براي برخورداري کامل کودکان از مزاياي حقوق مدني 18 سالگي را به عنوان سن بلوغ اعلام کرد. ليختن اشتاين نيز به موجب قانون شاهزادگي ليختن اشتاين، سن بلوغ را 20 سالگي اعلام کرد.[7]
موضوع مورد توجه ديگر اين است که در برخي از کشورها فرض بر اين است که کودک با ازدواج به بلوغ ميرسد. بنابراين کودک در هر سني که ازدواج نمايد از محدوده حفاظتي اين کنوانسيون خارج خواهد شد. و بسياري از حقوق و امتيازات خويش را از دست ميدهد. بنابراين در اين جوامع دختران که در سنين پايينتر از پسران ازدواج ميکنند لطمه بيشتر خواهند ديد.
در راستاي رفع اين مشکل کميته حقوق کودک اعلام ميدارد که رشد جسماني و جنسي کودک دليل معتبر و صحيح براي تعيين بلوغ نميباشد. بنابراين بهتر است تا با افزايش سن ازدواج کودکان به 18 سالگي آنان را از بسياري از حقوق خويش محروم نسازيم.
نظرات شما عزیزان: