علل اقتصادي
بي ترديد عوامل اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي بر خشونت هاي خانگي موثر است. نگاه يك فرهنگ به خانواده ،زن و خشونت بر افردي كه در آن جامعه زندگي مي كنند تاثير گذار است. ساختار اجتماعي يك جامعه ، قوانين حاكم بر آن ، وضعيت اقتصادي و عقايد و باورهاي عمومي مردم ، از اموري اند كه در سطح كلان مي تواند به تبيين خشونت خانگي كمك كند. در اين بخش با نگاهي كلان و جامعه شناختي زمينه ها و علل خشونت خانگي را در اين بعد مورد بررسي قرار مي دهيم.
يكي از عوامل بسيار موثر بر خشونت خانگي مردان ، اموري مانند نوع شغل بيكاري ، وضعيت اقتصادي خانواده و شغل زن است. بيكاري و مشكلات اقتصادي همراه آن عامل مهمي در بروز تنش هاي خانوادگي و خشونت هاي برخاسته از آن است. پژوهش هاي متعدد در ايران و ديگر كشورها بر اين پديده تاكيد مي ورزند. ( هاشمي نسب ، 1385: 11) بر اساس يافته هاي هاشمي نسب در كردستان ، مردان بيكار خشونت فيزيكي بيشتري را براي زنان خود اعمال مي كنند.
گيلهام نيز معتقد است وضعيت شغلي از مهمترين عوامل بروز خشونت عليه زنان است. معمولا افراد بيكار ،با احتمال بيشتري اقدام به خشونت عليه زنان مي كنند. افراد شاغل چون اعتماد به نفس بالاتري دارند استفاده از رفتار خشونت آميز را كمتر رو مي آورند، شغل مهم ترين عاملي است كه وضعيت اقتصادي وپايگاه اجتماعي و فرهنگي را تعيين مي كند. درواقع شاغل بودن يا بيكار بودن از مهم ترين متغيرهاي پيش بيني كننده در وضعيت رواني ،فرهنگي ،اقتصادي و اجتماعي افراد است. هر قدر وضعيت اقتصادي فرد بدتر باشد محدوديت هاي بيشتري دارد و خشونت بشتري بر خانواده ، به ويژه همسر روا مي دارد. (جلالي ، 1386: 58)
آپلفورد نيز گزارش مي دهد بيكاري بيست تا شصت درصد موارد خشونت خانگي مردان را تبيين مي كند. ( آپلفورد، 1989: 46) به طور كلي بيكاري از عوامل خطر آفرين خشونت زناشويي تشخيص داده شده است. هامپتون و گلز ( 1994) اعلام كردند كه بالاترين درجات خشونت شوهر در خانواده هايي است كه شوهر بيكار بوده است. (طباطبايي ،1388: 20) جالب توجه است كه حتي پس از كنترل آماري درآمد و سن و قوميت بيكاري شوهر احتمال بروز خشونت از وي را 68/1 برابر افزايش مي دهد . پرخاشگري شديد جسماني با موقعيت اجتماعي – اقتصادي پايين تر ارتباط دارد. اين امر احتمالا به دليل سرخوردگي مرتبط با فرصتهاي كمتر در زندگي است.
موقعيت شغلي و طبقه اجتماعي نيز بر خشونت مردان تاثير دارد طبقه اجتماعي شوهران هر چه پايين تر باشد احتمال بروز خشونت خانگي آنان بيشتر است. يافته هاي هوتالينگ و سوگرمن مويد اين تصور است كه موقعيت اجتماعي اقتصادي جزو عوامل معنادار پيش بيني كننده وقوع خشونت شوهر است. در مجموع طبقه اجتماعي با خشونت رابطه منفي دارد. ( زنگنه، 1380: 69)
گفته اند يكي از عوامل ساختاري موثر بر آسيب پذيري زنان فرايند به حاشيه رانده شدن او در تقسيم كار اجتماعي و عدم دسترسي يكسان وي با مرد به منابع ثروت بوده، همين واقعيت يكي از مهم ترين عوامل ضعف و بي قدرتي زن است. بادنتر در تحليلي تاريخي معتقد است نخستين زمينه تاريخي اعمال خشونت بر زنان به عصر پيدايش فلزات و غلبه مناسبات شبانكاري باز مي گردد در آن دوره مرد از نقش برتر اقتصادي واجتماعي برخوردار شد مرد در اين بستر فرصت يافت تا نيروهاي بدني – ذهني بيشتري از خود ظاهر سازد و نقش غالب اقتصادي ، اجتماعي و نظام هنجاري زندگي را به سمت خصوصيت مردانه سوق دهد.
تمكن و استقلال اقتصادي از مهمترين زمينه هاي ساير نقش ها ، توانمندي ها و فعاليت هاي زنان است بي قدرتي و بي پناهي زن موجب آسيب پذيري و قرار گرفتن وي در معرض خشونت مرد شد و از زمينه هاي فعال شدن چرخه خشونت عليه زن به شمار مي رود. تقسيم كار و تقسيم نقش اجتماعي – اقتصادي موجب شد زن در مناسبات توليد نقش درجه دوم پيدا كند و از حيث مالكيت و توليد به مرد وابسته شود. در پي اين امر انواع وابستگي هاي فكري و رواني به مردان پديد آمد و در اين وضعيت خشونت امر موجهي براي مهار زنان است.
شمس اسفندآباد در پژوهش خودنشان ميدهد كه در زمينه وضعيت شغلي زن فقط بين ميزان همسر آزاري شوهران زنان كارگر با ميزان همسر آزاري شوهران زنان دانشجو و ميزان همسر آزاري زنان داراي مشاغل بالا تفاوت معنادار وجود دارد. زنان كارگر بيش از گروه هاي ديگر به دست شوهرانشان آزار مي بينند. كار نيزدر پژوهش خود نتيجه مي گيرد كه دسترسي به منابع مالي و استقلال اقتصادي و كسب درآمد زنان را در برابر بدرفتاري و خشونت حفاظت نمي كند. (اسفندآباد، 1382: 35)
البته به نظر مي رسد نگاه به ماهيت انسان وابعاد مختلف شخصيت او از ديدگاه صرفا اقتصادي و تحليل تاريخ بر اساس چشم بستن بر بسياري استعدادها و جنبه هاي وجودي انسان است.شخصيت زن و مرد عوامل تبادلي واوضاع اجتماعي به علاوه ويژگي هاي منحصر به فرد روابط افراد درون خانواده در بروز خشونت بر زنان موثر است.
2-3-2- عوامل فرهنگي
آيا فرهنگ باعث تسهيل خشونت مردان عليه زنان مي شود؟ در فرهنگ ها چه خصلت هايي براي مردان با ارزش و كدام ضد ارزش است.؟
در فرهنگ هر جامعه اي چه طرحي براي حل و فصل منازعات مردان عليه زنان ترويج مي شود؟ آيا فرهنگ ها آموزش مي دهند كه طرفين منازعه مصالحه كنند. ؟
زماني كه فرهنگ جامعه اي از مردان انتظار دارد كه قوي و مسلط باشند و طرف مقابل را بي كفايت و بزدل بدانند خشونت افزايش مي يابد. در فرهنگ سرمايه داري خصوصيات و ويژگي هاي مثبت انساني مانند همدلي ،احساس تقدس زندگي ، شفقت و همبستگي از افراد سلب مي شودو به همين دليل افراد خود را چون اشيايي فروشي تلقي مي كنند كه بايدخودنمايي كنند واين موضوع بستر خشونت را جهت اثبات خود ونفي صفات مذموم در جامعه سرمايه داري فراهم مي كند. فرهنگ سرمايه داري استفاده صاحبان قدرت را از خشونت براي حفظ ثروت وقدرت ناديده مي گيرد و خشونت انتقام جويانه را تحسين مي كند. (احدي، 1382: 71)
2-3-3- رسانه هاي جمعي
اثرات وسايل ارتباط جمعي در مورد خشونت مي تواند كوتاه مدت و بلند مدت باشد. اثرات كوتاه مدت در قالب مدل محرك – پاسخ بحث مي شود. رسانه هاي جمعي قادرند حالت احساسي مخاطبين خود را تغيير دهند و در آنها هيجان ،خشم و برخي حالات عاطفي ايجاد كنند و حتي منجر به تهاجم فيزيكي شوند. اين اثر را اثر هيجاني مي نامند. رسانه ممكن است اثرنگاره سازي يا اثر اطلاعاتي داشته باشد كه به آن يادگيري از طريق مشاهده گفته ميشود. در واقع اين نوع اثر واكنش مقلدانه است و اطلاعات مربوط به رفتاري را ارائه مي كند كه برخي مخاطبان خواهان پيروي از آن هستند . اثرات بلند مدت شامل حساسيت زدايي است كه بر اثر مواجه مكرر با خشونت حاصل مي شود. (احدي، 1382: 72)
2-4- خشونت خانگي در ايران
يكي از رايجترين انواع خشونت عليه زنان خشونت خانگي است كه زن از سوي پدر ، برادر ، شوهر مورد ضرب و شتم قرار ميگيرد.
در واقع مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه اكثر زنان به دليل شرم يا ترس از افراد ذكور خانواده حتي از سخن گفتن در اين خصوص با دوستان خودداري ميكنند، چه رسد به مقامات قضايي و نيروهاي پليس. در واقع بسياري از زنان تمايل به طرح شكايت رسمي عليه اين بدرفتاريها ندارند كه اين خود از علل استمرار و تداوم خشونت عليه زنان ميباشد. در نهايت ، برخي از زنان براي گريز از اين اعمال فشارها دست به اعمالي چون خودكشي ، خودسوزي ميزنند.
خشونت عليه زنان در ايران در حالي صورت ميگيرد كه اسلام خشونت به زن را نميپذيرد، زيرا زن و مرد در هويت انساني هيچ تفاوتي ندارند و تفاوتهاي آنها تنها حالت فيزيولوژيك و زيستشناختي دارد. خشونت نسبت به زنان اصولاً به سبب عدم آگاهي خانوادهها و جامعه در مورد جايگاه و مقام واقعي زن روي ميدهد. وجود خشونت نسبت به زن مغاير مقام و ارزش انساني آن ميباشد و مانع برخورداريشان از حقوق انساني ميگردد.
نظرات شما عزیزان: