قصاص
قصاص مصدر “قاص – يقاص”است واز باب “قصّ اثره ” يعني از او پيروي کرد، آمده است و شخص نقال و قصه گو را از اين جهت ” قصاص ” ميگويند که از آثار و حکايت گذشتکان پيروي و آنها را براي ديگري تشريح ميكند.[1]
در لغت عرب قصاص اسم مصدر از ريشه قصّ، يقص به معناي پيگيري نمودن نشانه و اثر چيزي است.[2]
قصاص در لغت فارسي به معناي مجازات، عقاب،سزا، جبران، تلافي و رفتار با فاعل مثل آنچه اومرتکب شده يا معامله به مثل آمده است. [3]
از همين ريشه در قرآن کريم آمده است ” قالت لاخته قصيه “
“مادر موسي به خواهرش گفت: دنبال موسي برو” [4]
و همچنين فارتدا علي آثار هما قصصا
جستجوکنان ردپاي خود را گرفتندو برگشتند.[5]
راغب اصفهاني در المفردات في غريب القرآن ميگويد: “القصص تتبع الاثر القصاص،تتبع الدم باالقصص قال الله تعالي و لکم في القصاص حيوه و الجروح [6]
يعني قصاص دنبال کردن و پيگيري نمودن نشانه و اثر چيزي را گويند و قصاص دنبال کردن خون است با مجازات، خداوند فرمود قصاص ضامن حيات است و زخمها نيز پيگيري و قصاص دارند.
صاحب جواهر ميگويد:مراد از قصاص در اين جا پي گيري و دنبال نمودن اثر جنايت است به گونهاي که قصاص کننده عين عمل جاني را نسبت به او انجام دهد.[7]
آيت الله طباطبايي در كتاب رياض المسائل في البيان الاحكام بدلائلي بيان نموده كه برخي حقوقدانان مانند شامبياتي به پيروي از نظر فقها به تعريف قصاص پرداخته و به تبعيت از تعريف زير ” القصاص بالکسر و هو اسم الاستيفاء مثل الجنايه من قتل او قطع او ضرب اوجرح واصله اقتضاء الأثر “قصّ اثره “
اذا تبعه فکان المقتص ينجح اثرالجاني فيفعل مثله فعله
قصاص را چنين تعريف ميکنند ” قصاص اسم است براي انجام دادن عملي مثل جنايت اعم از قتل يا قطع يا ضرب يا جرح و ريشه آن به معني پيروي کردن از اثر است زيرا قصاص کننده، اثر جنايتکار را پيروي ميكند و انجام ميدهد کاري مانند او را[8]“
حضرت آيت الله سيد حسن مرعشي در اين خصوص چنين مينويسد:
قصاص کيفري است که جاني به آن محکوم ميشود ” اين تعريف صحيح نبوده زيرا محکوميت از لوازم قصاص است و سپس اضافه مينمايد “که بايد با جنايت او برابر باشد” و اين تعريف نيز از شرايط قصاص است و نبايد شرايطش در تعريف آن شي ء داخل باشد «قصاص عبارت است از استيفاء اثر جنايت و آن بر دو نوع است: قصاص نفس و قصاص عضو»[9]
قصاص به عنوان يکي از مجازاتها در ماده 14 قانون مجازات اسلامي به شرح ذيل تعريف گرديده است:
” قصاص کيفري است که جاني به آن محکوم ميشود و بايد با جنايت او برابر باشد “
2. اصول
اصول داراي معاني مختلفي است
الف) به معني قواعد کليه اعتقادي (ايدئولوژيک) اسلام است مابقي، مقررات قانون و اخلاقي را فروع ميگويند.
ب) علم اصول فقه که از قواعد کليه راجع به طرز استنباط و اجتهاد در مسائل قانوني بحث ميكند.
ج) جمع اصل، به معني رسالهاي که در آن احاديث روايت شده از يکي از امامان شيعه مدون شده است و درهمين اصطلاح گفته شده اصول اربعمأة «اصول چهارصدگانه»[10]
علم اصول علمي است که از مسائل کلي و ابزارهاي استنباط و اجتهاد بحث ميكند و مسلمانان در اختراع آن به سهم خود خدمتي به ترقي علم حقوق كردهاند و امروزه مقدمه علم حقوق جاي آن را پر کرده است[11]
اصل چيزي است که بدون ملاحظه کشف از واقع و صرفاً براي تعيين تکليف در موقع شک و ترديد حجت شناخته باشد اعم از اينکه مثبت حکم تکليفي باشد يا موضوع مثلاً در صحت عقد شک داشتيم ميگوييم اصل صحت عقد است[12]
آنچه در اين تحقيق مدنظر ميباشد اصل در معناي روش و طرق اسلام و کاربرد آن روشها در شرايط قصاص است.
3. سياست کيفري
واژه سياست جنايي را براي نخستين بار در سال 1803 فوئر باخ دانشمند آلماني آن رابه معناي مجموعه روشهاي سرکوبگر کيفري ميدانست که دولت با توسل به آنها در مقابل جرم واکنش نشان ميدهد.[13]
سياست کيفري در حقيقت سياست جنايي تنزل يافته در سطح حقوق کيفري است يعني سياستي که تنها از طريق قوانين جزا و با استفاده از روشهاي کيفري (سرکوبگر يا غير سرکوبگر) به رفتارهاي خلاف قانون و مقررات واکنش نشان ميدهد و به بيان ديگر سياست کيفري معناي مضيق سياست جنايي است و حقوقداناني همچون فوئرباخ، تفاوتي بين سياست کيفري و جنائي قائل نيستند، با توجه به کارکردهاي سياست کيفري که هسته مرکزي سياست جنايي را تشکيل ميدهند سياست کيفري از سياست جنايي متمايز گشته و جزيي از آن تلقي ميگردد.[14]
نظرات شما عزیزان: