واژگان مهم و مرتبط
در اين قسمت به تعريفي از واژههاي مهم و مرتبط ديگر در اين تحقيق ميپردازيم:
1. عدالت ترميمي
در بررسي سير تاريخي و تحولي مکاتب کيفري، در آخرين و روشنترين نقطه به مکتب عدالت ترميمي ميرسيم مکتبي که باتکيه بر يک ايدئولوژي نو، يعني بزه ديده محوري معتقد است تمام مکاتب کيفري گذشته، با به حاشيه راندن بزه ديده و دادن نقش انفعالي به وي ؛ بنا را از پايه کج بنا نهادهاند.
در عدالت ترميمي بزه ديده را وارد مشارکت داوطلبانه و فعال ميكند و به دنبال حل اختلافات ناشي از جرم ميباشند.[1]
عدالت ترميمي چشم انداز جديد به عدالت کيفري سنتي است و براي بزه ديده نقش ويژهاي قايل است.
فرآيند عدالت ترميمي درصدد تنظيم رابطه بين بزه ديده و بزهکار است تا به يک روش کلي دست يابد که در موارد مشابه بتواند از طريق اين فرآيند خسارتهاي حاصله از وقوع بزه را جبران نمايد و نسبت به پيشگيري از ارتکاب بزه در آينده چاره انديشي کند. [2]
عدالت ترميمي جنبش نوين در حوزه جرمشناسي است از آنجا که جرم موجب جريحهدار شدن وجدان جامعه ميشود سازمان عدالت را واميدارد تا نسبت به ترميم آسيبهاي موجود اقدام نمايد. [3]
توني مارشال «عدالت ترميمي را فرآيندي ميداند که طي آن طرفهايي که به نوعي در يک جرم خاص حق و سهم دارند دور هم جمع ميشوند تا درباره نحوة برخورد و رفتار با عواقب جرم ارتکابي و استلزامات آن براي آينده بصورت جمع تصميم بگيرند.» [4]
در تعريفي ديگر از عدالت ترميمي آمده است “عدالت ترميمي فرآيندي است براي درگير نمودن کسانيکه داراي سهمي در يک جرم خاص هستند تا به طريق جمعي نسبت به تعيين و توجه به صدمات وزيانها، نيازهاو تعهدات جهت التيام و بهبود بخشيدن و راست گردانيدن امور به اندازهاي که امکان پذير است اقدام نمايند “[5]
2. بزه ديده شناسي
اولين برخورد نظام مند با قربانيان بزه در سال 1948 در کتاب (هانس فون منتيک) با عنوان ” بزهکار و قرباني او ” پديدار شد. واژه ” بزه ديده شناسي ” را در سال 1946 يک روانپزشک آمريکايي به نام ” فردريک ورثام ” برگزيد و در کتاب خود با عنوان «نمايش خشونت» بکار برد. [6]
در دهه 1960 جنبشي به نام بزه ديده شناسي علمي يا اوليه ايجاد شد که در آن به شخصيت بزه ديده و خصوصيات مختلف اين شخصيت و تأثير او در تکوين جرم بوجود آمد چرا بزه ديده، بزه ديده واقع شده است (بند 2 ماده 22 ق م ا) بر اين اساس بزه ديده را تقسيم کرده است 1 بزه ديده کاملاً مقصر 2- بزه ديده نسبتاً مقصر 3- بزه ديده بي تقصير با جلوتر آمدن اين گرايش، گرايش رنگ وبوي سياسي گرفت و بزه ديده شناسي اوليه تبديل به بزه ديده شناسي ثانويه (حمايتي) شد در بزه ديده شناسي ثانويه يا حمايتي هدف، حمايت از قرباني جرم است در واقع اين جنبش بزه ديده را فردي مظلوم ميداند که شايسته حمايت است. [7]
بزه ديده يکي از مشتقات واژه انگليسي victim به شخصي گفته ميشود که بدنبال رويداد يک جرم آسيب و زيان يا آزار ميبيند.
از نظر سازمان ملل متحد بزه ديدگان کساني هستند که به طور فردي ياگروهي متحمل خسارت شده اند اين خسارت بويژه در زمينهها ي مربوط به آسيب به تماميت جسمي يا رواني، رنج روحي، خسارت مادي و وارد شدن لطمه بزرگي به حقوق اساسي افراد ميباشد.
از نظر مکتب کلاسيک بزه به عملي اطلاق ميشود که به شخص ديگر که همان بزه ديده است خسارتي وارد شود. هدف وضع مجازات، اعاده به وضع بر ارتکاب جرم از طريق مجازات بزهکار است.
استاد کي نيا بزه ديده شناسي يا مجني عليه شناسي را اينگونه تعريف مينمايد «شاخهاي از جرم شناسي است که به بررسي قرباني مستقيم جرم ميپردازد شخصيت، صفات رواني، زيستي، اخلاقي، خصوصيات اجتماعي، فرهنگي بزه ديده و سهم او در تکوين جرم و رابطهاش با مجرم مورد بررسي قرار ميگيرد.»[8]
نظرات شما عزیزان: